آدمهای ساده را دوست دارم.
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند؛
همان ها که برای همه لبخند دارند؛
آدم های ساده را دوست دارم؛
بوی ناب آدمیّت می دهند
آدمهای ساده را دوست دارم.
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند؛
همان ها که برای همه لبخند دارند؛
آدم های ساده را دوست دارم؛
بوی ناب آدمیّت می دهند
گر به کاشانه رندان قدمی خواهی زد.::.نقل و شعر شکرین و می بی غش دارم
جانم گواهی می دهد دل مرده است
برخیز ای جانم که این دل مرده و پژمرده است
یاد معبودش نکردست چند وقتی است
یاد جانان اش به یغما رفته است
دل غریب است و زغربت آسی است
زین به هر شاخه و بت آویخته است
پی ریسمان می دود و نمی داند که
خدایش از ریسمان محکم او را رها نکرده است
از برای مردمان می دود می خواند می گذراند وقت
اما در پریشانی به یاد خدا افتاده است
ای دریغا ...ای دریغا
روز تولدم که دلم گرفته بود اینو نوشتم
خدایِ من
در آسمان باشی، یا در زمین
و یا حتی از رگ گردن
به من نزدیکتر ،
تفاوتی نمی کند برایم
زیرا که من همیشه دوستت دارم
آنگاه که دوست داری به آرزویت برسی ، به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم.
خدایا امشب از ته دلم ، کمک می خوام ازت....می دونم که ..می دونم که ......آره هستم ولی به اون بنده ات که این روزها عزادارشن آزاد مرد های دنیا ...غیر تو کسی رو ندارم
غیر تو کسی نیست که ازش بخوام و کوچیک نشم...خدایا ببخش که اون همه در زدم ، رو زدم ولی در خونت نیومدم
خدایا من رو بین این آدم های گرگ صفت تنها و بی کس رهام نکن..
مصاحبه کننده: در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم، 1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. چند عدد آجر داریم؟
متقاضی : 499 عدد!
مصاحبه کننده: سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید.
متقاضی: مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده: حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضیح دهید!
متقاضی: مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال - مرحله چهارم : در یخچالو میبندیم!!
مصاحبه کننده: شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جز یکی. اون کیه ؟
متقاضی: گوزنه که تو یخچاله!!
مصاحبه کننده: چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود؟
متقاضی: خیلی راحت, چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر!!
مصاحبه کننده: سوال آخر. اون پیرزن کشته شد، چرا؟
متقاضی: امممممممم, نمیدونم, غرق شد؟
مصاحبه کننده: نه, اون یه دونه آجری که از هواپیما انداختی پائین خورد تو سرش مرد!!! شما مردود شدین, نفر بعدی لطفا :|