غربت فصل دوم قبل از حرکت
دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۵۵ ب.ظ
غربت فصل دوم قبل از حرکت
فردا باید جمع کنم برم شهر بی کسی. خدایا دلم داره از جاش درمیاد
چقد سخته! برم جایی که هیچ کسی رو ندارم!
خدایا کمکم کن!
من یه دانشجوی شهرستانم
طاقت ام کم شده! برم اونجا میشم ابر بهار
توی این سالای عمرم هیچ موقع این قدر نگران فردام نبودم
دلم نمیاد به مامان بگم طفلی کم غم و غصه داره منم بهش اضافه بشم
بابا هم که تا بهش میگم میگم خل بودی دختر!
به خدا نمی دونستم تو توهمات فانتزی ام هم نمی گذشت که می تونه
اینقد سخت باشه! آدم هایی که عقده دارن!
شیطونه میگه لگد بزنم به بخت ام .گور بابای ترم آخر انصراف بدم!اما جواب خونه رو چی بدم؟
نه طاقت ندارم هرکسی بهم بگم شدی گاو نه من شیرده! خدا جونم فقط امیدم به توئه
۹۲/۱۱/۲۸